سمنان - مدیر دارالقرآن مهدیشهر و آموزشیار نهضت؛ فرزندانم عامل انگیزهبخش برای ادامه تحصیلم بودند/ شیرینیهای باسواد شدن به مراتب بیشتر از سختیهایش بود
مدیر دارالقرآن مهدیشهر و آموزشیار نهضت، عامل انگیزهبخش برای ادامه تحصیل خود را فرزندانش دانست و بر بهرهمندی از تجارب چهرههای مؤفق سوادآموزی تأکید کرد.
به گزارش اداره اطلاعرسانی و روابطعمومی آموزش و پرورش استان سمنان، بهمناسبت هفته بزرگداشت مقام معلم گفتوگویی با حمیرا محمودی سوادآموز، آموزشیار نهضت، معلم و مدیر دارالقرآن شهرستان مهدیشهر انجام گرفت و این سوادآموز سالهای دور از علاقه خود برای ادامه تحصیل سخن گفت.
چرا نتوانستید بهطور معمول وارد مدرسه شوید و درس بخوانید؟ ما ساکن خراسان جنوبی بودیم و زلزله طبس و در پی آن کمبود امکانات باعث شد که نتوانم مانند بقیه دوستان همسن و سالم بهصورت عادی به مدرسه بروم.
انگیزه اصلی که باعث شد در این سن دوباره سراغ درس و کتاب بروید چه بود؟ عامل انگیزهبخش من برای اینکه درس بخوانم تنها وجود دو فرزندم بود که من را وادار کرد و انگیزه بخشید تا بتوانم درس بخوانم و ادامه تحصیل دهم.
چهطور شد در جریان برگزاری کلاسهای نهضت قرار گرفتید؟ در سطح شهر، تابلوهای سبز و سیاهی را میدیدم که روی آن نوشته شده بود که «ایران را مدرسه کنیم»، در خیابان هم که میرفتم میدیدم سر درب مدارس، مساجد و خیابانها، تابلوهای سبز نهضت نصب شده، خیلی خوشحال شدم و با خودم گفتم ممکن است نهضت سوادآموزی اینجا هم تشکیل شود؟ هرچند خجالت میکشیدم که به آنجا مراجعه کنم تا اینکه یکروز عزمم را جزم کرده و تصمیم گرفته و از ۱۱۸ شماره نهضت سمنان را گرفتم و تماس گرفتم. بعد از شنیدن چند بوق، آقای شرفیه گوشی را برداشت و گفتم: میخواهم در کلاسهای نهضت شرکت کنم، باید چه کاری انجام دهم؟ او پاسخ داد که نزدیکترین مکان به شما مدرسه آزادگان است، به آنجا برو و ثبت نامت را انجام بده. گوشی تلفن را سر جایش گذاشتم و به مدرسه مراجعه کردم، نسرین ذوالفقاری اسم من را در کلاس خود نوشت.
بعد از سالها دوری از تحصیل وارد دنیای درس و کتاب شدید، سخت نبود؟ واقعاً خیلی سخت بود؛ ولی شیرینیهای باسواد شدن به مراتب خیلیخیلی بیشتر از سختیهایش بود و برای رسیدن به هدفم تحمل کردم و به راهم ادامه دادم؛ مگر میشود این همهسال را بخواهی هم درس بخوانی و هم وظیفه مادری و همسریات را درست انجام دهی و مانند یک خانم خانهدار به تکتک کارهای خانهات هم برسی و سخت نباشد؟! خیلی از شبها بهخصوص شبهای امتحان، وقتیکه همسر و فرزندانم خواب بودند؛ حتی چراغ روشن نمیکردم تا مبادا آنها اذیت شوند و چراغ خواب خیلی کمنوری را روشن کرده و جلوی خودم میگذاشتم و تا صبح درس میخواندم و صبح هم اصلاً نباید نشان میدادم که خسته هستم و مانند یک روز معمولی کار و فعالیتم را آغاز میکردم.
دوست دارید تا چه مقطعی ادامه تحصیل دهید و هدفتان از این تصمیم چیست؟ دوست دارم تا مقطع دکترا ادامه تحصیل دهم؛ اما هدفم افزایش علم هست؛ نه مدرکگرایی و بیشتر هم در رشتههایی که خیلی تخصصیتر باشد با موضوع سواد و سوادآموزی به کار تحقیقاتی بپردازم و فعالیتهای تحقیقی در این زمینه انجام دهم؛ چون هنوز سؤالات زیادی در زمان تحصیل من به وجود میآمد که در ذهنم بیپاسخ مانده و علاقه دارم تا روی این موضوع فعالیت تحقیقی انجام دهم و نتایج حاصله را در اختیار نهضت قرار دهم که انشاءلله کمکی باشد برای دیگر سوادآموزانی که مثل من هستند و قصد ادامه تحصیل دارند.
فکر میکنید چه مشکلاتی در حال حاضر مانع پیشرفت تحصیلی شما خواهد شد؟ نبود قوانین حمایتگر از چهرههای مؤفق سوادآموزی. به نظر من میتوانیم قوانینی داشته باشیم که هم از نظر اقتصادی به این افراد کمک شود و هم به لحاظ مرخصی؛ چون اصلاً چنین قوانینی نداریم و با حجم گسترده فعالیتهای نهضت و چهرههای مؤفقی که تحویل جامعه داده، میطلبد که قوانینی مصوب کرده تا از آنها حمایت کند.
برای تشویق همسنوسالان خود به شرکت در کلاسهای نهضت اقدام و تلاش کردهاید؟ بله واقعاً تلاش کردم و فکر میکنم یکی از افرادی هستم که بیشترین جذب را در کلاسهای سوادآموزی داشتم و در طی چندسالی که کلاس نهضت سوادآموزی داشتم؛ حتی یک نفر افت تحصیلی نداشتم و از ۲۰ متقاضی که در کلاسم نامنویسی میکردند تا پایان سال و زمان برگزاری آزمون همین تعداد حضور داشتند و شاید یکی از دلایلش این بود که من را الگوی خودشان قرار داده بودند و بههمین علت جذب بیشتری داشته و نگهداشت آنها برای من آسانتر بود.
من کودکان بازمانده از تحصیل را از کوچه پسکوچههای شهر پیدا میکردم؛ چون بهنوعی آنها را درک میکردم و میفهمیدم که از چه نعمت بزرگی محروم هستند. دستشان را میگرفتم و آنها را در کلاسها ثبت نام میکردم و افتخار میکنم که در حال حاضر یکی از همان دانشآموزانم مهندسی عمرانش را گرفته و در کشور آلمان مشغول به ادامه تحصیل است.
بهترین خاطرهای که از کلاس درس دارید؟ زمانیکه خودم درس میخواندم و سوادآموز بودم، خانمی در کلاس ما بود که خیلی مرتب در کلاسها حضور داشت؛ اما درسش خیلیضعیف بود و از نظر ذهنی هم مقداری مشکل داشت، دلم خیلی برایش میسوخت و دوست داشتم هر طور شده به او کمکی کرده باشم، برای همین قبل از امتحانات به او روحیه میدادم که نگران نباشد. سر جلسه امتحان پشت سرم نشست در حالیکه مسلط به برگه امتحانی من بود، برگه امتحانی خودش را کامل کرد. آنموقع از نهضت سوادآموزی میآمدند و امتحان پایان دوره میگرفتند. وقتی برگههای امتحانی را جمع کردند راهنما متوجه شد که دو برگه امتحانی به نام حمیرا محمودی است و جریان را پرسید. تازه متوجه شدیم بنده خدا حتی تقلب هم بلد نبود و بهجای اسم خودش، اسم من را بالای برگه خودش نوشته بود.
حرف نگفته و پایانی شما چه میتواند باشد؟ ما چهرههای مؤفق سوادآموزی سالها در کلاسهای نهضت سوادآموزی زحمت کشیدیم و امید داریم تا از تجارب ما در این زمینه استفاده شود.