پروردگار رسولش محمد را در هنگامهای فرستاد که فاصله قطع رسالتهای آسمانی و وحی الهی به درازا کشیده بود
تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند
حضرت علی علیه السلام آن پرورده مکتب محمد در نهج البلاغه چنین میفرماید:پروردگار رسولش محمد را در هنگامهای فرستاد که فاصله قطع رسالتهای آسمانی و وحی الهی به درازا کشیده بود. مردمان درخواب بلند بی خبری فرو رفته و فتنهها کمر به تباهی آفرینی بسته بودند. آتش جنگها زبانه میکشید. دنیا تیره بود و پرفریب، خزان زده بود و یأس آفرین و بی برگ و بار. خشک سالی معنویت بود و قحطی حقیقت. نشانههای هدایت فرسوده و پرچمهای گمراهی افراشته بود…. روزگاری بود میوه اش فتنه، خوراکش مردار و کسب و کارش آلوده، در دلها هراس بود ودر دستها شمشیر.
تاریخ، به مکه رسیده است تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند؛ آغازی دیگرگونه در خاکی آفتاب سوخته، در خاکی تشنه، در خاک آکنده از دختران زنده به گور، در خاک آرزوهای زیر خاک. تاریخ ایستاده است تا بنویسد؛ تا پنجره ها را به خواندن فراخواند و کوچه ها را به شنیدن. ایستاده است تا در دل صخره ها و سنگریزه ها، نور جاری کند.
تاریخ، به مکه رسیده است و کسی از آسمان به زمین پا می گذارد. با دست هایی از روشنی آکنده و از نور آکنده.
فریادگر آزادی، فریادگر عشق و آزادگی است؛ این که از دامن تاریخ، پا بر خاک مکه می گذارد و افلاک، پا به پای او حرکت می کنند.
نقطه ثقل تاریخ است؛ این که ابرها، بر فرازش سایه می گسترند، این که قلم در دست هایش به فریاد آمده و می گوید: اقراء
اینک، تو پیامبر خدایی و راه آسمان، از دست های تو می گذرد.
تاریخ در مکه می ایستد تا شروعی دیگرگونه را رقم بزند، تا صدایی رسا، در گوش خاک بپیچد، تا آرزوهای زنده به گور شده را از خاک بیرون کشد، تا از خاک، به افلاک پل بزند.
دیوارها، به سایه آسمانی ات دست می کشند. درخت ها، اقتدا به صلابتت می کنند.
دست هایت، بهاری دیگرگونه را برای خاک، به ارمغان آورده است.
تو، تاریخی تازه ای که چون چشمه ای زلال، از حرا جاری شدی تا دل های تشنه را از آنچه در سینه داری، بنوشانی.
خورشید، پرتویی ز جمال محمد است
جبریل، جلوهای ز جلال محمد است
وحی خدا، سرود ملک، ذکر مؤمنین
صلوات بر محمد و آل محمد است
روز مبعث، روز سربلندی انسان و روز بلندای بانگ توحید، بر همه گیتی ،خاصه همکاران عزیزمان مبارک.
روابط عمومی سازمان نهضت سواد آموزی
نظر دهید